آرشآرش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

پسر کوچولوی ناز من

مامان

دیروز آرش برای اولین بار با هدف و برای صدا کردن من مامان گفت . . . خیلی قشنگ شیرینه ... دیگه آرش داره بزرگ میشه . . . ای کاش حال منم بهتر میشد و می تونستم بیشتر براش بنویسم
21 آذر 1392

بیست و یک ماهگیت مبارک

پسر عزیزم ماهگرد تولدت را با یک کم تاخیر تبریک میگم . این روزا یک کم اوضاع زندگی مون بهم ریخته شده واسه همینه که نمی تونم زود به زود بیام واست بنویسم ولی دیگه ماشالله حسابی بزرگ شدی و بزرگ تر از سنت میفهمی . . . این روزا بیشترین کلمه ای که تکرار می کنی باباست و بابات را خیلی دوست داری  یه نمونه از گفتگوی بین مامان و آرش  مامان : آرش تو پسر کی هستی ؟ آرش : بابا مامان : پس من چی ؟ پسر من نیستی ؟  آرش : نه  مامان : آرش مامان رو بیشتر دوست داری یا بابا رو؟ آرش : بابا  خلاصه اینم از آخر و عاقبت بچه بزرگ کردن . . . ...
10 آذر 1392

تازه خبر اینکه ...

مامان جون و خاله مهدیه چند وقتیه به خاطر کلاس های خاله اومدن تهران ساکن شدن و دیروز مامان و آرش جون رفته بودن خونه شون مهمونی و به آرش حسابی خوش گذشت . . .
26 مهر 1392

تازه خبر اینکه

تازه خبر اینکه بیستم تولد بابا امیر بود و این هم کارت تبریک تولد که مامان سفارش داده بود با عکس بابا و آرش جون               ...
24 مهر 1392

نوزده ماهگیت مبارک

پسر کوچولوی مامان دیگه مرد شده الان نوزده ماهه شده حالا دیگه پسرم خیلی راحت میره مهدکودک عاشق بیرون رفتنه اون هم با کالسکه دیگه همه چی رو متوجه میشه ولی زیاد حرف نمی زنه به آب میگه آبه مامان بابا عدد ده رنگ زرد وقتی زنگ میخوره میگه در به همه گیاه ها میگه گل و عاشق آب دادن به گل هاست بده را میگه اده فقط در همین حد ... دیگه اینکه عاشق کارتون دیدنه براش سی دی های با نی نی ١ تا ٧ و سی دی خاله ستاره ١و ٢ و سی دی عموپورنگ را گرفتم همش رو دوست داره ارو ماشینش میشنه و نگاه میکنه اونقدر که خسته میشه و خوابش میبره اینم عکسهای کارتونی         این هم عکس آرش جون در حال بغل کردن خودش در ...
7 مهر 1392

واکسن هجده ماهگی

آرش جون مامان با وجود مریضی بلاخره واکسنش رو زد کوچولوی من خیلی اذیت شد تب نکرد ولی یکی دو روزی بهونه می گرفت و بی حال و کم اشتها بود الان دیگه خوب شده   ...
7 مهر 1392

ِشهربازی

دیشب گل پسری برای اولین بار با بابا امیر و مامان رفت شهربازی ... پسری کلی ذوق کرد خیلی خوشش اومده بود و نمی خواست از اسباب بازی ها پایین بیاد کلی هم ازش عکس و فیلم گرفتم که بعدا میذارم تو راه برگشت هم آقا پسری یه پفک رو برای اولین با تا آخر خورد خلاصه حسابی بهش خوش گذشته بود . . .              ...
7 مهر 1392